از «جز از کل» تا «پک از پک»؛ کتاب بخوان، سیگار بکش!/هشدار درباره عادیسازی دخانیات در فرهنگ عمومی
اکنون سیگار دیگر صرفاً یک عادت شخصی یا نشانهای از بحران نیست؛ بلکه دارد بدل میشود به عنصری زیباییشناختی در فیلمها، ادبیات و حتی فضای نمایشگاهی.

گویی کتاب تولتز، کتابیست که اگر بخواهی تا انتهایش بروی، باید در کنارش یک پاکت سیگار دود کنی تا حرفهایش را هضم کنی.
این تصویر، گرچه شاید برای بعضیها صرفاً یک شوخی فرهنگی یا نشانهای از پیچیدگی داستان باشد، اما برای ناظران دقیقتر، نمادی است نگرانکننده از یک روند خزنده: ورود دود سیگار به همهی وجوه زندگی فرهنگی و اجتماعی ما.
اکنون سیگار دیگر صرفاً یک عادت شخصی یا نشانهای از بحران نیست؛ بلکه دارد بدل میشود به عنصری زیباییشناختی در فیلمها، ادبیات و حتی فضای نمایشگاهی.
گویی بخشی از برندینگ شخصیتها در سریالها و بخشی از حالوهوای آثار هنری شده است. در بسیاری از سریالهای شبکه نمایش خانگی، شاهدیم که شخصیتهای اصلی، در موقعیتهای کلیدی، با نگاهی عمیق و دستی لرزان، پک میزنند. سیگار شده است عصای روایت؛ نماد بلوغ، خشم، تنهایی یا تفکر! اما کمتر کسی میپرسد این نمادسازی قرار است چه تبعاتی داشته باشد.
در چنین فضای نگرانکنندهای، «جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات ایران» بهتازگی نسبت به مشاهده استعمال دخانیات در برخی غرفههای نمایشگاه کتاب تهران واکنش نشان داده و بیانیهای صادر کرده است. در بخشی از این بیانیه آمده: درمانهای مُسکن برای درد بزرگ اعتیاد همینگونه است. شرکتهای دخانیات بهطور سیستماتیک در حال فعالیت هستند، در حالی که نهادهای مسئول آموزش عمومی، عملاً برنامه اثربخشی برای پیشگیری از دخانیات ندارند. حال آنکه اولویت شده صدور بیانیه بابت سیگار کشیدن برخی غرفهداران!»
این بیانیه بیش از آنکه گلایه از چند سیگار باشد، پردهایست از واقعیتی عمیقتر: یک جامعه فرهنگی و رسانهای، بیآنکه بداند، دارد به آرامی در خدمت تبلیغ یک صنعت مرگبار درمیآید.
شرکتهای دخانیات در جهان، سالهاست که برای عبور از دیوارهای قانونی، به سراغ هنر، سینما، ادبیات و رسانه رفتهاند. هدف روشن است: عادیسازی.
آنقدر سیگار را در قابهایی محبوب، شیک و دوستداشتنی جا بدهند که مخاطب جوان، هنگام مواجهه با آن، نه هشدار ببیند و نه ترس؛ بلکه احساس کند دارد بخشی از یک «استایل» یا «فرهنگ» را تجربه میکند.
امروز، این هشدار بیش از همیشه جدی است. سیگار از قهوهخانهها بیرون آمده، در کلاس درس، قاب دوربین، ویترین کتاب، دیالوگ فیلمها و حتی دست شخصیتهای مثبت جا خوش کرده.
حال باید پرسید: نهادهای فرهنگی، وزارتخانههای مربوط، و تولیدکنندگان محتوا، آیا صرفاً نظارهگر باقی خواهند ماند؟ یا صدای خفهی سرفههایی که هنوز شنیده نمیشود را جدی خواهند گرفت؟
گزارش: قاسم عزیزی
نظر دهید